احضار متخاصمین (قرآن)اطاعت از احضار پیامبر و بردن داوری نزد پیامبر بر اساس آیات قرآن کریم صفت مومنان حقیقی است. ۱ - احضار مسلمانان متخاصماحضار برخی مسلمانان متخاصم نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای حکم کردن میان آنان: «واذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم اذا فر یق منهم معر ضون: و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند! » مفسران براى بخشى از این آیات دو شاءن نزول ذکر کرده اند: نخست اینکه : یکى از منافقان با یک مرد یهودی نزاعى داشت ، مرد یهودى، منافق ظاهر مسلمان را به داوری پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خواند، اما منافق زیر بار نرفت ، و او را به داورى کعب بن اشرف یهودى ! دعوت کرد (و حتى طبق بعضى از روایات صریحا گفت ممکن است محمد در مورد ما عدالت را رعایت نکند!) آیات فوق نازل شد و سخت این گونه اشخاص را مورد سرزنش و مذمت قرار داد. دیگر اینکه در میان امیر مؤ منان امام علی (علیه السلام ) و عثمان (یا طبق روایتى میان آنحضرت و مغیرة بن وائل) بر سر زمینى که از على (علیه السلام ) خریدارى کرده بود و سنگهائى از آن بیرون آمد و خریدار مى خواست آن را به عنوان معیوب بودن رد کند، اختلافى در گرفت ، على (علیه السلام ) فرمود: میان من و تو رسول الله داورى کند، اما حکم بن ابی العاص که از منافقان بود به خریدار گفت : این کار را مکن ، چرا که اگر نزد پسر عموى او - یعنى پیامبر - بروى مسلما به نفع او داورى خواهد کرد! آیه فوق نازل شد و او را سخت نکوهش کرد. ۲ - عدم اطاعت منافقان به احضار پیامبرامتناع برخی از مسلمانان از حضور نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگام فراخوانی آنان: «واذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم اذا فر یق منهم معر ضون: و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند! » خداوند در این آیه به عنوان یک دلیل روشن براى بى ایمانى منافقان مى فرماید: (هنگامى که از آنها دعوت شود که به سوى خدا و پیامبرش بیایند تا در میان آنان داورى کند، گروهى از آنها روى گردان مى شوند) (و اذا دعوا الى الله و رسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون ).براى تاءکید بیشتر و روشن شدن شرک و دنیاپرستیشان اضافه مى کند: (اما اگر این داورى به نفع آنها بوده باشد با نهایت تسلیم به سوى او مى آیند) (و ان یکن لهم الحق یاتوا الیه مذعنین ). ۳ - اطاعت مؤمنان به احضار پیامبراطاعت مؤمنان واقعی به فراخوانی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای حکم کردن میان آنان: «واذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم اذا فر یق منهم معر ضون: و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند! » «انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا واولـئک هم المفلحون: سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم! » و اینها همان رستگاران واقعی هستند.» کلمه (انما) که براى حصر است مى گوید: آنها جز این سخنى ندارند و سر تا پایشان همین یک سخن است و راستى حقیقت ایمان نیز همین است و بس (سمعنا و اطعنا). ۴ - جواز احضار متخاصمینجواز احضار متخاصم از سوی مراجع صالح قضایی: «واذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم اذا فر یق منهم معر ضون: و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند! » «انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا واولـئک هم المفلحون: سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم! » و اینها همان رستگاران واقعی هستند.» بر همین اساس «اگر ایلاء با شرایطش تمام شود، پس اگر زوجه با وجود خودداری شوهر از نزدیکی با او صبر کند کلامی نیست، وگرنه زن حق دارد که مرافعه را نزد حاکم ببرد و حاکم زوج را احضار کند.» [۱۳]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۴، کتاب الایلاء، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
و یا «اگر برای فردی از رعیت دعوایی بر قاضی باشد پس مرافعه را به پیش قاضی دیگر ببرد دعوایش مسموع است و باید قاضی را احضار نماید؛ و اجابت آن بر قاضی واجب است.» [۱۴]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۶، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
همچنین «اگر بچه ممیز تظلّمش را نزد قاضی ببرد، پس اگر ولیّ داشته باشد او را جهت طرح دعوی احضار میکند وگرنه مدعی علیه را ولایةً احضار مینماید یا قیّمی را برایش منصوب مینماید یا وکیلی را در دعوی وکالت میدهد یا خود او متکفّل دعوی میشود و منکر را اگر بیّنهای نباشد قسم میدهد و اگر منکر قسم را رد نماید قسم صغیر اثری ندارد و اگر وکیل یا ولیّ ادعای صغیر را صحیح بدانند برای آنها جایز است که قسم بخورند.» [۱۵]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۹، کتاب القضاء، القول فی شروط سماع الدعوی، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
پس «اگر دعوی از مدعی تمام شود، پس اگر از حاکم بخواهد که مدعی علیه را حاضر نماید، حاکم باید او را احضار کند و تاخیر غیر متعارف آن جایز نیست. و در صورت نخواستن مدعی و نبودن قرینهای که بر خواست او دلالت کند، ظاهر آن است که دعوی متوقف میشود تا مدعی، احضار او را مطالبه نماید.» [۱۶]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۴۳، کتاب القضاء، القول فی شروط سماع الدعوی، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
۵ - وجوب اطاعت هنگام احضاروجوب اطاعت از دستورات مراجع صالح قضایی هنگام فراخوانی: «واذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم اذا فر یق منهم معر ضون: و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند! » «انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی اللـه ور سوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا واولـئک هم المفلحون: سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم! » و اینها همان رستگاران واقعی هستند.» دلیل این امر افزون بر روایات، آیه ۲۸۲ سوره بقره است که خداوند در آن، شهود را از امتناع شهادت هنگام احضار منع کرده است: «و لایاب الشهداء اذا ما دعوا... : و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت میکنند، خودداری نمایند! » ۶ - پانویس۷ - منبع• مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۴۱۶، برگرفته از مقاله «احضار متخاصمین». • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی |